یکشنبه، دی ۰۹، ۱۳۸۶

کتاب بازی عروس و داماد!

اصلا این کتاب رو انگار در مورد بیماریهای روانی و ازدواج نوشته اند!

قسمت اول:

جواب: برای "داداشی":
1. اگر تصور کنیم یک انسان معتاد، متوقف در زمان است...... یعنی همان آئین زروان.... یا یک جور دیگه بگیم....مرگ. نتیجه هر دوتای این تفسیرها هم همون مرگه.
2. تصور نمی کنم انتقام نقش پررنگی در این کار داشته باشه....یک آدم روحا مرده به یک آدم جسما مرده تبدیل شده. "پرواز بر فراز آشیانه فاخته" رو بخونید! این کار مورد تایید من نیست. به این داداشی بدبخت فقط ماهی داده اند، ماهی گرفتن رو یاد نداده اند. این زن همون کاری رو میکنه که اون فرد خاص در اون کتاب انجامش میده. میشه یکجورهایی نتیجه گیری کرد که هر دو نفر اینها بیمارند. احتمالا برای اون خونواده هر چیزی ممکن بوده.
3. نمونه خیلی اتو کشیده کینه رو در "کنت مونت کریستو" ببینید (اگه حوصله خوندنشو دارین!).

جواب: برای "قبرستان بچه":
فقط میشه گفت..... "مرد آخر بین مبارک بنده ایست"

جواب: برای "بازی عروس و داماد":
خیلی ها این بازی رو در ذهنشون انجام میدن و بدنبال اون چیزهایی رو دور و بر خودمون می بینیم که نتایج بازی ذهنی اونا هست.

جواب: برای"من و جوجه":
به بزرگی نرسیدن رو در "شازده کوچولو" یک جور ارزش میدونیم....چرا اینجا نه؟
یکمی این داستان سفارشی بود!

جواب: برای "نود سالگی مادر بزرگ":
مثال خیلی زیباییه از وجود باروری ذهنی یا خلاقیت در کسانی که فکر میکنیم حق ندارند دارای اون باشند.

جواب: برای "دوازده سالگی":
"هر مرگ اشارتیست به جهانی دیگر..."

جواب: برای "مثل سیمون...":
وقتی که به شعار دل خوش کنیم.....اینم نتیجه اش!
"خوشا به حال نادرستی که در اولین حیله اش به دام افتد." بودا

جواب: برای "جان آدمها برابر نیست":
قبولش ندارم.....یک آدمی که قراره هیچی حسابش کنیم ممکنه با خیلی ها که ظاهر تمیزتری دارن یکسان باشند.
مثل یک شعر زندگی کردن سخته.... زندگی که به صورت شعر دیده بشه قشنگه.
به آئینی ترین شکل ممکن؟! اصطلاح قشنگیه (و به درد نخور). یعنی شعری با قافیه و ردیف زیبا....

جواب: برای "بوسه":
ببخشید رک حرف میزنم...... با قبول صداقت داستان به نظر منطقی نمی رسه، مگه اینکه فقط بوسه نباشه. اونوقت میشه بسطش داد. در این حالت هم قضیه ساده شده هست و مثل پند های اخلاقی کتاب فارسی دبستان میشه..... دوستش نداشتم.

جواب: برای "دزد":
اینم یک داستان بشدت ساده. این داستان از روی یک اختلال شخصیت بنام "دزدی بیمارگونه" گرفته شده و هیچ ظرافتی نداره. میشه انواع بیماریها رو در غالب داستان توضیح داد..... "آه وینونا!"

جواب: برای "دوست مشترک":
شاید چیزی که به تحقیر در موردش اشاره میکنیم در خودمون وجود داشته باشه (خودمو میگم، به کسی بر نخوره، حوصله عذر خواهی ندارم) فقط شاید شدت و ضعف داشته باشه. شاید طبیعتش بشدت انسانی (در بعد حیوانی) باشه.

جواب: برای "روح جنگل":
یکجور تعصب کور.... خیلی ها دنبال پول، شهرت، شهوت، مقام .... رفتند (معلومه از چه راهی!) که این چیزها سن و سال نمی شناسه.
"میخواهم راه بروم، نمی خواهم به جایی برسم، رسیدن یعنی مردن."

سلام


با تشکر از دوست عزیزم وانسا !
شروع این وبلاگ رو مدیون کمک ایشون میدونم !