توی فصلی سرد و بی آب ، میوه های نارس و کال
نه یه برگ و نه یه شاخه ، توی فصل پنجم سال
توی فصلی سرد و بی آب ، میوه های نارس و کال
نه یه برگ و نه یه شاخه ، توی فصل پنجم سال
گل عشق افسانه ما ، در سکوت پیله ها
پیچک بی انتهایی ، پشت بهت میله ها
شبق تو در کنارم ، گفته بودی بی قرارم
صید صیاد توام باز ، طعمه ای در انتظارم
به تو دل سپرده بودم ، وقتی تو دل خسته بودی
به تو تکیه داده بودم ، وقتی دل شکسته بودی
توی فصل پنجم سال ، گل سرخ ساقه پر از خاک
واسه نقاشی باغچه ، خط کشیده به تن داغ
توی فصل پنجم سال ، یاد تو مونده به هر حال
آسمون لاجوردی ، من در اوجی بی پر و بال