سه‌شنبه، دی ۲۵، ۱۳۸۶

بعضی افراد ظاهرشون اطمینان بخش و آرامش دهنده است.....

اما افکارشون؟

بعضی دیگه افکارشون این خصوصیات رو داره.... مثل مغناتیس جذبشون می شی.....

کمک!


قسمت اول

دوست عزیزم، ممنونم از اینکه این کتاب رو معرفی کردی و اجازه دادی بخونمش!

اما کتاب..... در یک کلام زیباست!

نوشته بودی:

"از این کار لذت می بری. لذت می بری که از یه پله بالاتر داری بهشون نگاه می کنی.....

اما عذاب هم می کشی...."

و ....

اما دوست من، همیشه دانستن ایجاد آرامش نمی کند. خود رومن گاری یکی دو صفحه بعد می نویسد: "از سه سالگی از این جهل مطلق- که گاهی اوقات هم دلم برایش تنگ می شود- بیرون آمدم."

نوشته بودی:

"آدم کافیه تو زندگیش یکی از این حرکتهای خوب بکنه. جاش تو بهشته.

خیلی از ما حتی همین یک حرکت رو هم نمی کنیم...."

موافقم. ولی شاید جای یادداشت عوض شده بود چون محل این حرکت رو پیدا نکردم. شاید مربوط به گیجی کم خوابی 2 ساعته یا دارو یا همون قضیه ای که برات تعریف کردم باشه.

نوشته بودی:

"ای کاش همه می دونستن. کار خوب کردن معجزه نمی خواد...."

راستش کار خوب کردن مثل یک معجزه است....

انتظارشو نداری و رخ میده.....

فقط تفاوتش اینه که می تونه از دست ما هم بر بیاد. اگه در زمان خاصی بتونی کار خوب یکی رو ببینی باید بگم شانس اوردی.

نوشته بودی:

"مثل اون اوائل، زنگ رختکن که به صدا در میومد...."

نازی شیر کوچولوی آلمانی سحر خیز!

نوشته بودی:

"خوب نیست کسی با خاطراتش زندگی کنه....(فقط)"

قبول دارم. ولی کسی که پیر میشه آینده ای در انتظارش نیست، فقط گذشته رو داره. از اصطلاح "توقف در زمان" شما خیلی خوشم میاد.

در مورد "خوشحالی بی خیالی" نوشته بودی. یه برداشتهایی داشتم ولی چون مطمئن نبودم نمی تونم نظری داشته باشم که باعث سوتفاهم بشه. چون شاید یه وقتهایی هم بد نباشه....به قول دوست شیطونم باید نکات مثبتشو دید.

نوشته بودی "دقیقا وقتی دو گروه با هم سر جنگ دارن به این معنی که مثل هم اند...... و چقدر حماقت دارند که اینو نمی فهمن. این گناهش از اولی بدتره."

اینها همیشه هم احمق نیستند ولی بخاطر منافعی که دنبالشن این کار رو میکنن. البته موافقم که بزرگترین گناه، حماقته.

نوشته بودی:

"داشته بهت باج می داده....."

قبول دارم، ولی شاید هم یکجور محبت ناشیانه از طرف یک آدم زشت بوده که یه یادگاری در ذهنش داشته. بیچاره استرابیسم هم داشته! دلم یکمی به حالش سوخت!

اما اون یه بچه پسر چند ساله است. تفاوت رفتاری اون از نظر من قابل توجیحه.

نوشته بودی:

"دقیقا می فهمم منظورت چیه....

منم از این آدما می ترسم. اما بیشتر از اون از اینکه کسی منو با این آدما اشتباه بگیره بدم میاد....."

خوب ترس هم داره. منهم نگران می شم. اما از این هم می ترسم که به اشتباه کسی رو اینجوری ببینم! اینم یه جورشه دیگه! برای تشخیص جنس تقلبی از حقیقی همیشه نمی شه اشتباه نکرد. اگه یک روز من اشتباه بگیرم چی؟

شنبه، دی ۱۵، ۱۳۸۶

تقدیم به شیر کوچولو



ادامه کتاب "بازی عروس و داماد":




برای "گل":
هیچ گربه ای محض رضای خدا موش نمی گیره.

برای "بوی سیاه":
چه بسا دست که مردم به ضرورت بوسند......

برای "وطن":
دوری یعنی مرگ- در اینجا، مرگ گذشته ها و خاطرات.

برای "خیانت":
مردم ما forever and always عقلشون به چشمشونه، چه لب مرز و چه زعفرانیه.

برای "جسد دایی جان":
مرگ، پایان است.

برای "خاک مادر":
یک فیلمنامه هندی!

برای "کفن های مادر":
کیفیت مراقبت خواهر و همسرش..... با وجود شرشر آب و رفت و آمد افراد......!

برای "خاطرات پدر":
کس که ناموخت از گذشت روزگار
هیچ ناموزد ز هیچ آموزگار

برای "خانم کوچولو"
اینم یه شیر که فکر می کرد بچه شیره.

برای "آقا":
حق با شماست. همه مطلب رو گفتین. ولی خوب....حالا "آقا" کجاست؟!

برای "زن سخنور":
باز هم همه مطلب رو گفتین. کاش یک صفحه هم می توانست کتاب بخواند.

برای "عمر مفید":
کاملا درسته، منم فکر میکنم وقتی "عرض" عمر از یک حدی کمتر شد دیگه "طول" عمر چیز خوبی نیست..... شاید هم اشتباه میکنم.

برای"زندانی":
فقط یک کار بلده..... کشتن
فقط یک جا می تونه زندگی کنه..... زندان
یکجورهایی شبیه داستان "آقا" هست. طبق ذاتش عمل می کنه.
گفتم انتقام غذاییه که سردش خوشمزه تره، بعدش گفتم که هضم این غذا هم مشکله! نتیجه هضم این غذا هم که "آخر خط" بود.

برای "زلزله زده":
غم بزرگیه...که بخاطر فرش، یخچال و کولر نتونه قبر پدر و مادر و خواهراشو پیدا کنه.
ولی در این شرایط کی میتونه دچار این اشتباه نشه.

برای "شباهت":
Vanessa ی عزیز! چیزی ننوشته بودید. البته حق میدم!

برای "خواب":
فقط سی سال هست که نه سود میکنه و نه زیان. تنها سودش این بوده که فقط سبک بار تر زندگی کرده.

برای "قبرهای رزرو شده":
فیلمنامه اش ایراد داره... نفهمیدم که آخر قبرها رو خریدن یا اجاره کردن (اونم برای 30 سال!). اگه اجاره کردند برای یک مدت کوتاه که دیگه این کشمکش بی مورده.

برای "مراسم آبرومندانه"
فقط ظاهر بینی.

برای "سند آزادی"
جون میده برای یک فیلم هندی!

برای "نادرترین گور جهان":
برای سینمای داخلی ایران مناسبه!

برای "قهر":
من که گفتم لجبازی کار خوبی نیست!

برای "نمایش":
باز هم مناسب برای فیلمهای داخلی. ولی به صورتهای مختلف در جامعه تکرار میشه.

برای "ارقام":
بیچاره رئیس بانک مرکزی! چی می کشه!

برای "یک تکه گوشت":
حق با شماست. در عمل باید دید.
یاد "پلنگ صورتی" می افتم.... وقتی که طرف با هزار زحمت و لرزان لرزان وزنه سنگینی رو روی سرش نگه داشته و یک دفعه یک مگس میاد روی یک طرف وزنه ها می شینه و نتیجه........

برای "چریکهای پیر":
بیچاره باکستر پیر (مزرعه حیوانات).

برای "روز هوای پاک":
هر کسی از ظن خود شد یار من.

برای "ماه منیر خانم"
گفتید: "گفتن حقیقت کشته شدن پسر ماه منیر، نه به درد مادرش می خورد، نه به درد هیچ کس دیگه ای که اونو می شناخت. مثل.....؟"
کاش جملتونو کامل می کردید.
به شدت با نظرتون موافقم.

برای "مادر بزرگ و تلوزیون":
نمی دونم چی بگم.

برای "جاذبه زمین":
؟

برای "شازده":
خودش چه شازده ای بوده!

برای "خودکشی":
شعار اصلی اون با نوع زندگی که در پیش گرفته بود جور در اومد.

برای "تب خال":
مطمئنم در فاصله بین این دو تب خال تاریخی (!)، باز هم تب خال می زده!

برای "آرزو":
آرزو بر جوانان عیب نیست!

برای "کانتی":
این داستان برای عشاق فلسفه بود؟ میتونستیم از اسپنسر هم بگیم. واگنر هم بهتر بود.... و از همه بهتر Mr. Bean!
به نتیجه نگاه کنیم.

برای "مرده شور":
یک نگاه متمایز از شغل، درست هم میگه حتی اگه نگاهشو دوست نداشته باشیم. خیلی ها اینها رو میبینند ولی به زبون نمیارن.

برای "عکس هومن....":
فقط کسائیکه واقعا مهمند میمونن.

برای "مادر و دختر":
همون قضیه "تخته نرد" که گفتم.

برای "دیه":
؟

برای "ماه عسل":
اینجا ایران است، صدای ما را از .... می شنوید.

برای "انتخاب":
؟

برای "تاریخ و ماهی های رودخانه":
تحمل درک حقیقت رو نداشته.

برای "جوان و دخترک چشم آبی":
یک بیمار روانی دیگر.

برای "حسینقلی خان رازی":
از این افراد قابل سوسک شدن زیاد داریم، اونقدر که دیگه سوسک کردن هم افتخاری نیست.

برای "سگ گل بی بی":
؟

برای "عشق":
چندمین بیمار روانی؟

برای "جوان از جنگ برگشته":
یک فیلم هندی دیگر....

برای "حلقه":
؟

برای "عاشق":
چندمین فیلم هندی.

برای "همدم":
؟

برای "من و مادرم":
تجمع بیماران روانی = تیمارستان!

برای "پدر بزرگ و خاندان":
؟

هر چقدر داستانها جلوتر رفتند کم رنگ تر شدند.....حیف.

ادامه کتاب عروس و داماد- تقدیم به بزرگ شیر کوچک!




ادامه کتاب "بازی عروس و داماد":

برای "گل":
هیچ گربه ای محض رضای خدا موش نمی گیره.

برای "بوی سیاه":
چه بسا دست که مردم به ضرورت بوسند......

برای "وطن":
دوری یعنی مرگ- در اینجا، مرگ گذشته ها و خاطرات.

برای "خیانت":
مردم ما forever and always عقلشون به چشمشونه، چه لب مرز و چه زعفرانیه.

برای "جسد دایی جان":
مرگ، پایان است.

برای "خاک مادر":
یک فیلمنامه هندی!

برای "کفن های مادر":
کیفیت مراقبت خواهر و همسرش..... با وجود شرشر آب و رفت و آمد افراد......!

برای "خاطرات پدر":
کس که ناموخت از گذشت روزگار
هیچ ناموزد ز هیچ آموزگار

برای "خانم کوچولو"
اینم یه شیر که فکر می کرد بچه شیره.

برای "آقا":
حق با شماست. همه مطلب رو گفتین. ولی خوب....حالا "آقا" کجاست؟!

برای "زن سخنور":
باز هم همه مطلب رو گفتین. کاش یک صفحه هم می توانست کتاب بخواند.

برای "عمر مفید":
کاملا درسته، منم فکر میکنم وقتی "عرض" عمر از یک حدی کمتر شد دیگه "طول" عمر چیز خوبی نیست..... شاید هم اشتباه میکنم.

برای"زندانی":
فقط یک کار بلده..... کشتن
فقط یک جا می تونه زندگی کنه..... زندان
یکجورهایی شبیه داستان "آقا" هست. طبق ذاتش عمل می کنه.
گفتم انتقام غذاییه که سردش خوشمزه تره، بعدش گفتم که هضم این غذا هم مشکله! نتیجه هضم این غذا هم که "آخر خط" بود.

برای "زلزله زده":
غم بزرگیه...که بخاطر فرش، یخچال و کولر نتونه قبر پدر و مادر و خواهراشو پیدا کنه.
ولی در این شرایط کی میتونه دچار این اشتباه نشه.

برای "شباهت":
Vanessa ی عزیز! چیزی ننوشته بودید. البته حق میدم!

برای "خواب":
فقط سی سال هست که نه سود میکنه و نه زیان. تنها سودش این بوده که فقط سبک بار تر زندگی کرده.

برای "قبرهای رزرو شده":
فیلمنامه اش ایراد داره... نفهمیدم که آخر قبرها رو خریدن یا اجاره کردن (اونم برای 30 سال!). اگه اجاره کردند برای یک مدت کوتاه که دیگه این کشمکش بی مورده.

برای "مراسم آبرومندانه"
فقط ظاهر بینی.

برای "سند آزادی"
جون میده برای یک فیلم هندی!

برای "نادرترین گور جهان":
برای سینمای داخلی ایران مناسبه!

برای "قهر":
من که گفتم لجبازی کار خوبی نیست!

برای "نمایش":
باز هم مناسب برای فیلمهای داخلی. ولی به صورتهای مختلف در جامعه تکرار میشه.

برای "ارقام":
بیچاره رئیس بانک مرکزی! چی می کشه!

برای "یک تکه گوشت":
حق با شماست. در عمل باید دید.
یاد "پلنگ صورتی" می افتم.... وقتی که طرف با هزار زحمت و لرزان لرزان وزنه سنگینی رو روی سرش نگه داشته و یک دفعه یک مگس میاد روی یک طرف وزنه ها می شینه و نتیجه........

برای "چریکهای پیر":
بیچاره باکستر پیر (مزرعه حیوانات).

برای "روز هوای پاک":
هر کسی از ظن خود شد یار من.

برای "ماه منیر خانم"
گفتید: "گفتن حقیقت کشته شدن پسر ماه منیر، نه به درد مادرش می خورد، نه به درد هیچ کس دیگه ای که اونو می شناخت. مثل.....؟"
کاش جملتونو کامل می کردید.
به شدت با نظرتون موافقم.

برای "مادر بزرگ و تلوزیون":
نمی دونم چی بگم.

برای "جاذبه زمین":
؟

برای "شازده":
خودش چه شازده ای بوده!

برای "خودکشی":
شعار اصلی اون با نوع زندگی که در پیش گرفته بود جور در اومد.

برای "تب خال":
مطمئنم در فاصله بین این دو تب خال تاریخی (!)، باز هم تب خال می زده!

برای "آرزو":
آرزو بر جوانان عیب نیست!

برای "کانتی":
این داستان برای عشاق فلسفه بود؟ میتونستیم از اسپنسر هم بگیم. واگنر هم بهتر بود.... و از همه بهتر Mr. Bean!
به نتیجه نگاه کنیم.

برای "مرده شور":
یک نگاه متمایز از شغل، درست هم میگه حتی اگه نگاهشو دوست نداشته باشیم. خیلی ها اینها رو میبینند ولی به زبون نمیارن.

برای "عکس هومن....":
فقط کسائیکه واقعا مهمند میمونن.

برای "مادر و دختر":
همون قضیه "تخته نرد" که گفتم.

برای "دیه":
؟

برای "ماه عسل":
اینجا ایران است، صدای ما را از .... می شنوید.

برای "انتخاب":
؟

برای "تاریخ و ماهی های رودخانه":
تحمل درک حقیقت رو نداشته.

برای "جوان و دخترک چشم آبی":
یک بیمار روانی دیگر.

برای "حسینقلی خان رازی":
از این افراد قابل سوسک شدن زیاد داریم، اونقدر که دیگه سوسک کردن هم افتخاری نیست.

برای "سگ گل بی بی":
؟

برای "عشق":
چندمین بیمار روانی؟

برای "جوان از جنگ برگشته":
یک فیلم هندی دیگر....

برای "حلقه":
؟

برای "عاشق":
چندمین فیلم هندی.

برای "همدم":
؟

برای "من و مادرم":
تجمع بیماران روانی = تیمارستان!

برای "پدر بزرگ و خاندان":
؟

هر چقدر داستانها جلوتر رفتند کم رنگ تر شدند.....حیف.