یکشنبه، آذر ۲۲، ۱۳۸۸

زمستون

زمستون
تن عریون باغچه چون بیابون

درختا با پاهای برهنه زیر بارون

نمیدونی تو که عاشق نبودی

چه سخته مرگ گل برای گلدون

گل و گلدون چه شبها نشستن بی بهانه

واسه هم قصه گفتن عاشقانه

چه تلخه
چه تلخه

باید تنها بمونه قلب گلدون

مثل من که بی تو

نشستم زیر بارون زمستون

زمستون

برای تو قشنگه پشت شیشه

بهاره زمستونها برای تو همیشه

تو مثل من زمستونی نداری

که باشه لحظه چشم انتظاری

گلدون خالی ندیدی

نشسته زیر بارون

گلای کاغذی داری تو گلدون

تو عاشق نبودی

ببینی تلخه روزهای جدایی

چه سخته
چه سخته

بشینم بی تو با چشمای گریون

افشین مقدم

شنبه، آذر ۲۱، ۱۳۸۸

Conference

یک کنفرانس داشتم، همه گوش میدادند. به سخنرانی بقیه هم گوش دادند.
هیچکس سوالی نداشت.

چهارشنبه، آذر ۱۱، ۱۳۸۸

کار

چند ساعت اضافه پیشش موندم. کمک هام رو هم نگه داشتم. بعد از ۴ ساعت با آرامش محل کارو ترک کردم.
عوضش وجدانم راحت بود که دیگه خطری نداره.