می روم و می برمت به کام طوفان
تا که یکسان بگذرد آب از سر ما
می سپرم دست تورا به دست هجران
تا که باهم تیره گردد اختر ما
موی من شد سپید،ای جوانی دریغا
عمر دوباره نبوده کسی را
شد چو آب روان زندگانی دریغا
عمر دوباره نبوده کسی را
تو دلارام من یک شب به عالم پریشان نبودی
تو که همپای من در وادی غم شتابان نبودی
تو ندانی غمم که ندانی دریغا
عمر دوباره نبوده کسی را
گرچه بر جانم بلایی
دلفریبی دلربایی
با همه ای،بی وفایی
آرزوی قلب مایی
تو ندانی غمم که ندانی دریغا
عمر دوباره نبوده کسی را