چهارشنبه، اسفند ۲۶، ۱۳۸۸

سال نو مبارک!

چشم بگشا که جلوه دلدار
به تجلي است از در و ديوار
اين تماشا چو بنگري گويي
ليس فــــي‌الـــدّار غيرهُ ديّـار

یکشنبه، اسفند ۱۶، ۱۳۸۸

وارث

قیمتی ترین عذابه" درد عشق"

غم ناب و شعر نابه" درد عشق"

نطفه همه غزلهای عظیم

جوشش روح شرابه" درد عشق"

ذات هر قطره قیمتی اشک

سهم این دل خرابه" درد عشق "

زندگی کتاب شعر لحظه ها ست

بهترین شعر کتابه" درد عشق "

همه ما وارثیم وارث" عذاب عشق"

سهم اونکس بیشترِ که شده خراب عشق


عروسک

می شد از بودن تو عــــــالمی ترانــه ساخت

کهنه ها رو تازه کرد از تو یک بهانه ساخت

با تو می شد که صدام همه جا رو پر کنه

تا قیامت اسم ما قصه ها رو پر کنه

اما خیلی دیر دونستم تو فقط عروسکی

کوروکربازیچــــــــــه باد مثل یک بــادبــــادکـــــی

دلسپـــــردن به عروسک من و گم کرد تو خودم

تو رو خیلی دیر شنــــاختم وقتیکه تموم شدم

اگه دست رفیق دستام نه شریک غــــــم بودی

واســـــــه حس کردن دردام خیلی خیلی کـــــم بودی

تــــوی شهــــــــــر بی کسیهــــــــام تو رو از دور میدیدم

با رسیدن به تو افسوس به تباهی رسیدم

شهر بی عابر و خالی شهر تنهــایی من بود

لحظــــــه شناختن تو لحظه تمــــوم شدن بود

مگه می شه از عروسک شعر عــاشقونه ساخت

عاشق چیزی که نیست شد روی دریــــا خونــه ســــاخت

شنبه، اسفند ۱۵، ۱۳۸۸

باز هم پاراسلسوس

آن کس که خیال می کند همه ی میوه ی میوه ها با رسیدن توت فرنگی می رسند؛ هنوز از انگور چیزی نمی فهمد.